كارتون هاي بسيار زيبا
عكس از كارتون هاي مختلف و زيبا
 
 
شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, :: 14:52 ::  نويسنده : هديه محمودي

این وبلاگ به این آدرس منتقل میشود

hedyecartoon123.LoxBlog.Com



جمعه 2 دی 1390برچسب:, :: 18:4 ::  نويسنده : هديه محمودي

نظر یادتون نره.......



جمعه 2 دی 1390برچسب:, :: 17:47 ::  نويسنده : هديه محمودي

سلام خیلی وقته که آپ نبودم برای جبران یک مطلب می ذارم

امیدوارم خوشتون بیاد

شخصیت اول کارتون جنی است که با پدر و 11 خواهرش در قصری بزرگ رندگی می کنند

او مادرش را از دست داده و او و خواهرانش خیلی قشنگ می رقصند

حالا عكس خواهرانش

اينم پدر و مادرشون

این گربه ی ملوس گربه ی جنی است که اسمش توآیلا است

نظر بزارينا



دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:, :: 17:23 ::  نويسنده : هديه محمودي

سلام........بعد از مدت ها برگشتم.....حالتون خوبه؟

امروز نوبت كارتوني هست به نام خرس برادر

اين چند تا مال خرس برادر 1 هست.....حالا 2

باي باي

نظر بدينااااا



شنبه 16 مهر 1390برچسب:, :: 17:26 ::  نويسنده : هديه محمودي

 

سلام

امروز براتون عكس هاي باربي (پرنسس جزيره) رو گذاشتم

شخصیت اول کارتون روسلا است که در کودکی در جزیره ای دور افتاده زندگی می کرد

 

 

البته او يك پرنسس بود كه طي اتفاقاتي به اون جزيره رسيده بود

پرنسی که عاشق روسلا می شه اینه

 

اينم يه عكس با دوستش كه محققه

 


و این هم یک پرنسس مهربان و زیبا که قرار می شه با پرنس ازدواج کنه

اما خودش وقتی می فهمه که پرنس عاشق روسلاست حاضر به ازدواج با او نمی شه

 

و او با یک مردی مهربان ازدواج می کند

 

و مادر او نقشه داره تا ملکه ی اون سرزمین بشه اما موفق

نمی شه

این کوچولو ها خواهر های پرنس هستند

و این دو نفر هم پدر و مادر پرنسسن

و این هم مادر روسلاست که در آخر کارتون روسلا رو پیدا می کنه

راستی روسلا در جزیره با یک طاووس و پاندای قرمز و یک فیل دوستای صمیمی اند

البته او با تمام حیوانات دوسته

نظر هم بدين ها

راستي!

تو خيلي وبلاگ ها ابن نظر رو دادم

هركي تو وبم 5 نظر بده 6 نظر ميگيره



جمعه 15 مهر 1390برچسب:, :: 12:45 ::  نويسنده : هديه محمودي

سلام

اینم قسمت دوم باربی و دریاچه ی قو

بعد پرنس تصمیم می گیره با اودی ازدواج کنه و او را به مهمونی که مادرش ترتیب داده بود تا

او یک همسر برای خود انتخاب کند دعوت کرد

اودی برای این که راجب کریستال بیشتر بدوند باید کتابی را پیدا می کرد که در کتابخانه ای

بود که موجودی به نام پا گنده از اون مراقبت می کرد 

اودی و اسب تک شاخ به اونجا رفتن و با اون موجود پاگنده ملاقات کردن و با هم به دنبال

کتاب گشتن که چند روز بعد پیدایش کردند

در اون کتاب نوشته شده بود اگه عشق واقعی وجود نداشته باشه کریستال نیروی خودش

رو از دست می ده .

 اودی برای شرکت در مهمانی پرنس با دوستان خود مشغول به یادگیری رقص شد

خب بقیه داستان رو خودتون بگیرید و ببینید .

اینم بقیه عکس ها

نظر يادتون نره

نظر بديد ديگه

كلي زحمت ميكشم هيچكي نظر نميده

باي باي



پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:, :: 15:36 ::  نويسنده : هديه محمودي

 

سلام دوستان عزیز

امروز براتون کارتون باربی و دریاچه ی قو و آوردم

 

شخصیت اول این کارتون دختری به نام اودی است که دختر یک نانوا است

 

یک روز او در شهر اسبی تک شاخ رو می بینه  که مردم می خواستن اون رو بگیرن

اما نتوانستن اودی که نگران او بود دنبال او رفت و به جنگلی زیبا رسید

 

 

اودی اون اسب و دید که به شاخه ای گیر کرده  جلو رفت و اون و آزاد کرد و اونجا بود که فهمید

اون اسب حرف می زنه

البته اودی وقتی می خواست اون اسب رو آزاد کنه اون کریستال و پیدا کرد

 

همون جا با فرشته ی کارتون و بچه هایی که رادبارد آن ها رو به شکل حیوون در آورده بود

آشنا شد

راستی آدم بده ی کارتون اسمش رادبارد است که یک دختر داره و تمام قدرت او یک انگشتر

جادوییه و می خواست تا آن جنگل و نابود کنهاما وقتی رادبارد می فهمه که اودی  کریستال و برداشته او رو به قو تبدیل میکنه

ملکه هم برای اینکه از او حفاظت کنه اون کریستال و به شکل تاج برای او می سازه تا رادبارد

نتونه او رو از بین ببره

رادبارد برای از بین بردن او تصمیم می گیره از یک انسان استفاده کنه اما اون انسانی که او

ازش استفاده کرد پرنس اون سرزمین بود و طی اتفاقی او با اودی آشنا شد و از او

خوشش اومد

خب بقیه شو بعدا می گم

منتظر باشین

نظر هم بدين ديگه

كلي زحمت كشيدم اين كارا رو كردم

نظر بدين حتما



چهار شنبه 13 مهر 1390برچسب:, :: 16:15 ::  نويسنده : هديه محمودي

 

سلام 

حالا بقیه ی داستان و براتون می گم

یک روز مکسیموس اونا رو پیدا می کنه و می خواد فیلین و به زندان ببره

اما تانگلد(راپنزل)با مکسیموس حرف می زنه

 

 مکسیموس قبول می کنه که اول آنها تانگلد و به شهر ببرن بعد دوباره با هم دشمن

بشن

بالاخره آنها به شهر می رسند

اما فیلین و مکسیموس دست از دعوا بر نمی دارن

عاقبت پاسکال به فیلین و مکسیکوس اختار می ده

تانگلد خیلی خوشحال می شه وقتی که شهر و می بینه

 

وقتی فیلین و تانگلد سوار قایقن تا فانوس ها رو ببینن تانگلد تاج و به فیلین داد اما اون

قبول نمی کنه    البته اسبه سوار قایق نبود تو این عکس اینجوریه

 

 فیلین اون دو دزدی که سرشون کلاه گذاشته و دید

او از تانگلد خواست که یکم منتظر بمونه و او رفت تا تاج و به اونا بده اما اونا فیلین و به

قایقی بستن و همراه تاج او را به سمت قصر فرستادن البته فیلین بیهوش بود

و اون دو دزد پیش تانگلد رفتن به اون گفتن که فیلین ترکت کرده

آن ها خواستن تا از موهای تانگلد استفاده کنند که گاتل از پشت به آنها ضربه زد

گاتل همراه تانگلد به قلعه بر گشتن 

گاتل به اون گفت که گفته بودم آدمای بیرون بی رحمین

فیلین زندانی شد و قرار شد که اعدامش کنن

اما مکسیکوس به همراه آن دزدای مهمون خونه فیلین و از زندان فراری دادن

و رفتن تا تانگلد و نجات بدن

 

چون تانگلد فهمیده بود که همون پرنسس گمشدس او خواست که به قصر بره

اما گاتل او رو زندانی کرد

خب بقیشو خودتون ببینید

نظر يادتون نره



سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:, :: 17:5 ::  نويسنده : هديه محمودي

باربی و ترزا داستانی افسانه ای در مورد دو دوست صمیمی به نام های الکسا و لیانا تعریف می کنند

الکسا و لیانا دو دوست صمیمی هستند که همه چیزشان را باهم تقسیم می کنند حتی عشق به موزیک را.

روزی زندگی آنها با پیدا کردن آیینه ای سحر آمیز که دختری دوست داشتانی در آن زندانی شده بود تغییر می کند.

الکسا و لیانا برای نجات دوست جدید خود راهی سفری به قصر الماسی می شوند که در طول سفر دوستی شان به آزمایش کشیده می شود. اما با قدرتی که موزیک به آنها می دهد و همراهی دو توله سگ شایان ستایش دختر ها با هم با چالش ها رو به رو شده و به این واقعیت که دوستی گنج واقی است پی می برند.

اينم عكساش

نظر بدينا

 



سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:, :: 16:19 ::  نويسنده : هديه محمودي

ستان پسر جوانی است به نام “ویکتور” که با حساب‌گری والدینش می‌خواهد با خانواده‌ای به ظاهر متمول وصلت کند، جالب آن‌که حتی قبل از آن “ویکتوریا”ی عروس را ندیده و بر اثر دست‌پاچگی، مراسم عقدش را در کلیسا به هم می‌زند. او به جنگل‌های اطراف روستایشان می‌رود و در آن‌جا قصد تمرین دارد که ناگهان بعد از اهدای حلقه‌ی ازدواجش به شاخه‌ای خشکیده می‌فهمد که از عروسی مرده تقاضای ازدواج کرده است. “امیلی” یا همان عروس مرده او را به جهان بعد از مرگ می‌برد. جهانی که در آن‌جا با ماجرای قتل عروس بر اثر طمع لردی متمول آشنا می‌شود که هم‌چنان در انتظار دامادی بوده تا حسرت دل را فرونشاند. ویکتور خود را در برزخ زندگان و مردگان می‌بابد. در جهان زندگان لرد هنوز زنده است و باز به حساب ثروت خانواده‌ی ویکتوریا، قصد ازدواج با او را دارد

 



سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:, :: 16:15 ::  نويسنده : هديه محمودي

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

در این قسمت شما را با انیمیشن گیسو کمن یا همون تانگلد و براتون گذاشتم چشمک

که پر فروش ترین انیمیشن دنیا شده

 

داستان از این قراره که یه روزی تو یه گوشه از دنیا یک گل سحر آمیز به وجود می یاد

یه پیرزن به نام ننه گاتل اون گل و پیدا می کنه

 

اون گل می تونه همه ی بیماری ها رو درمان کنه و آدم و جوون کنه و گاتل هم با

استفاده از نیروی اون گل قرن ها جوون موند

 

تا این که تو اون سرزمین یک شهری ساخته شد و یک پادشاه و ملکه بر اون حکومت

کردن

وقتی ملکه باردار بود بیماری سختی گرفت و همه ی مردم به دنبال اون گل سحر آمیز

رفتن تا اینکه اون و پیدا کردن

و ملکه تانگلد و به دنیا آورد و نیروی اون گل به موهای تانگلد رسید

 

اون شب گاتل به قصر رفت و خواست تا مقداری از مو های تانگلد و برداره اما وقتی

مو ها رو قیچی کرد اون مو ها نیروشو از دست داد

به همین دلیل تانگلد و دزدید و تو یه قلعه مخفی کرد و مادر اون شد تا همیشه

جوون بمونه و البته زنده

خلاصه تانگلد بزرگ می شه اون یک دوست به نام پاسکال داره

 

اون همه ی کارا و می کرد

جارو می کرد نقاشی می کرد آشپزی می کرد ...

 

گاتل اجازه نمی داد که تانگلد از قلعه خارج شه و برای اون همیشه دلایلی می آورد

و می گفت دنیای بیرون خیلی خطرناکه

 

تا این که فیلین رایدر با دوتا از دوستاش تاج تانگلد و دزدیدن البته فیلین به اونا خیانت

کرد

 

 

بعداز اون مکسیموس وارد داستان می شه که یک اسب سلطنتیه و به دنبال فیلین رایدر

است

 

 

روز تولد تانگلد پدر و مادر او و اهالی شهر برای اومدن او همیشه فانوس هایی رو هوا

می کردن

اون روز تانگلد از گاتل خواست که به عنوان هدیه تولدش اونو به شهر ببره تا اونارو از 

نزدیک ببینه اما گاتل به او می گفت که اونا ستارن و هیچ وقت نمی ذاشت اون از

قلعه بیرون بره

 

فیلین رایدر به طور اتفاقی وارد قلعه ای که تانگلد توی اونه  می شه

 

 

تانگلد با مایتابه اونو بیهوش می کنه و اونو زندانی می کنه

و اون تاج رو پیدا می کنه

 

تانگلد وقتی که اون به هوش می یاد به اون می گه فقط به شرطی اون تاج رو بهت

می دم که تو منو پیش اون نور ها ببری

اون موقع می فهمه که اونا فانوس بودن

 

و فیلین قبول می کنه البته با زور

 تانگلد به خارج از قلعه می ره و خیلی خوشحال می شه

وقتی گاتل می فهمه به دنبال اون می ره البته اون تاج و پیدا می کنه

تانگلد و فیلین تو راه به مهمون خونه ای می رن و در اون جا به چند تا دزد بر می خورن

 

اونا با دزدا دوست می شن و می تونن از دست سربازا فرار کنن

 

گاتل به اون دو دزدی که فیلین به اونا خیانت کرده بود پیشنهاد دادتا با هم به دنبال

آن ها بروند و اونها قبول کردن

 

هم سربازا و هم اون دوتا به تانگلد و فیلین رسیدن اما اونا تونست طی اتفاقی فرار کنن  

و اون موقع فیلین فهمید که موهای تانگلد جادویی ست  

 

 

 

بقیشو بعدا می گم

فقط...

نظر یادتون نره



سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:, :: 15:26 ::  نويسنده : هديه محمودي

سلام

اينم كارتون هورتون

داستان اینطوریه که یه فیله به نام هورتون یه گرده روی یه شبدر پیدا می کنه

که روی اون گرده یه شهر کوچیک بود

که توی اون یه عالمه موجود کوچیک زندگی می کردن

هورتون راجب این شهر و موجوداتش با بچه ها حرف می زد

 

هورتون یه دوست کوچولو داره به اسم موریسKazi & Dora emoticon

 

اما یه کانگرو از اینکه هورتون راجب اون موجودات با بچه ها حرف می زد عصبانی

می شد

 

 

بهمین دلیل به یه لاشخوره گفت که اون شبدر و از بین ببره

اما موفق نشد

 

هورتون تصمیم گرفته بود تا اون شبدر و به یه جای امن ببره

خب حالا موجودات توی اون گرده رو بهتون معرفی می کنم

این شهردارشونه که با هورتون حرف می زنه

 

 

اینم همسر شهرداره

اینم تک پسر شهرداره

اینم یه عکس از دوتا از دخترای شهردار که در بین اون همه دختر بیشتر نازن

اینم دندون پزشک شهرشونه

اینم از مقامات شهر

اگه بقییه داستانو بگم آخرش لو می ره

پس اگه می خواین آخرشو بدونین برید و کارتونشو بگیرید.

 

امیدوارم  خوشتون بیاد

یادتون نره نظر بدین



صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید.......لطفا ثبت نام كنيدو اگه كارتوني رو دوست داريد تو قسمت نظرات بگيد تا عكساشو براتون بزارم.....من 12 سالمه
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كارتون هاي بسيار زيبا و آدرس hedyecartoon.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 36
بازدید کل : 133249
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 76
تعداد آنلاین : 1



Create your flash banner free online